کردنیوزبلاگ

صفحه خانگی پارسی یار درباره

حمایت100%

انتخابات نهادینه
صادق زیباکلام

نهاد انتخابات هنوز در کشور ما آنچنان که لازمه دموکراسی پایدار است، نهادینه نشده و دارای ضعف هایی است. به عبارت دیگر در ساختار برگزاری انتخابات با دغدغه هایی همچون رد صلاحیت ها و صیانت از آرای ملت مواجهیم.اما باید گفت در این دوره رگه هایی از انتخابات مدرن در جامعه اتفاق افتاد. واقعیت این است که رسیدن به مرحله یی تکامل یافته که در هند، ژاپن، امریکا و فرانسه وجود دارد مستلزم نهادینه شدن احزاب و تشکل های سیاسی نیرومند است که مردم به اعتبار آنها در عرصه انتخابات حاضر شوند و رای دهند. برای مثال در امریکا می بینیم که بسیاری از مردم پیش از اینکه تصمیم بگیرند به شخص آقای اوباما رای دهند، می گویند ما به دموکرات ها رای می دهیم یا به جمهوریخواهان رای می دهیم. آنها چون به حزب خاصی گرایش دارند همواره نیز به همان حزب رای می دهند. یا یک شهروند انگلیسی همواره می گوید من به حزب کارگر یا حزب محافظه کار رای می دهم. یا در کشوری همچون آلمان افراد یا به سوسیال دموکرات ها یا به دموکرات مسیحی ها رای می دهند. آنچه روشن است این است که در ایران چنین سیستمی وجود ندارد. مثلاً یک ایرانی هیچ وقت نمی گوید من به نامزد اعتماد ملی یا به نامزد روحانیت مبارز یا به نامزد کارگزاران سازندگی رای می دهم. دلیل آن هم این است که هنوز احزاب در ایران به صورت فراگیر شناخته شده نبوده و از پایه های آنچنان محکمی برخوردار نیستند. در کل باید گفت جامعه ایران به لحاظ سیاسی هنوز جامعه توسعه یافته یی نیست. آنچه در روزهای گذشته گروهی از اصلاح طلبان را نگران کرده بود گرایش عمومی جامعه به جریان اصلاح طلبی به دلیل عملکرد جریان مقابل بود. استدلال شان نیز این بود که این گرایش برآمده از احساسات و جو روزهای انتخابات بود و کنش سیاسی مطلوب و منطقی نبود.در پاسخ به این عده باید گفت این امر نه نگران کننده است و نه غیرطبیعی. این امر در کشورهای توسعه یافته یی همچون امریکا هم اتفاق افتاده است و کنش سیاسی رایج و معمولی است.در انتخابات امریکا هم عملکرد جرج بوش و نومحافظه کاران در عراق و افغانستان و ... اولاً باعث این شد که بسیاری از امریکایی ها مصمم شوند و پای صندوق های رای بیایند و ثانیاً به آقای اوباما رای دهند. بنابراین موج سبز فراگیری که شکل گرفت کاملاً طبیعی است که یکی از دلایل آن عملکرد جریان مقابل بوده باشد.این پدیده یادآور دوم خرداد 76 است. اگر یادمان باشد در سال 76 هم موج عظیمی از تحول خواهی به پا خاست و مردم به جریان اصلاح طلبی گرایش یافتند.در آن دوره پیروزی خاتمی در دوم خرداد 76 نتیجه کار فکری و گروهی و اقدامات سیاسی و زیربنایی عده یی نبود. می توان گفت یکی از انگیزه های جامعه برای رای به خاتمی این بود که خاتمی از درون حاکمیت نیست. یعنی 20 میلیون رای خاتمی ابتدا یک «نه» بزرگ به جریان مقابل بود و سپس یک «آری» پرقدرت به خاتمی.در این دوره نیز، گرایش عمومی جامعه به جریان اصلاح طلبی بیانگر همین نکته است. این گرایش در ابتدا معلول سوءمدیریت دولت نهم و به طور کلی جریان مقابل بود.اما نکته جالبی که در این دوره انتخابات شاهد آن بودیم، متن و محتوای شعارها و سخنان همه کاندیداها است. آنچه پیش از این همواره در سخنان مسوولان ما مطرح بوده، همچون دشمنی با غرب و مسائلی از این قبیل، در این دوره توسط هیچ یک از کاندیداها، حتی آقای احمدی نژاد هم مطرح نشد. بنابراین این سوال مهم در اذهان کارشناسان و صاحب نظران سیاسی و اجتماعی شکل می گیرد که این موضوعات تا چه حد برای مردم ما اهمیت و موضوعیت دارد. به تعبیر بنده، این مقوله یکی از جالب ترین نکات انتخابات این دوره بود. اگر فرض بگیریم نامزدها برای کسب رای بیشتر به سراغ مسائل و دغدغه های مردم می روند، در این دوره مشاهده کردیم که هیچ یک از آنها سراغ موضوعاتی همچون استکبارستیزی و ... نرفتند. این نکته کاملاً بیانگر آن است و مسائل دیگری وجود دارد که دغدغه مردم ماست و بالطبع نامزدها نیز به سراغ آنها رفتند.